گوشه ای ازگفتگوی حضرت عباس وزینب

ساخت وبلاگ

برادر ز خود جدا کرد
سکینه:
بیا در گوشه‌ای یکدم نشینم عمو جان عمو جان
برای مصلحت اینجا نشینم عمو جان عمو جان
گمان کن رفته‌ای در قوم کافر عمو جان عمو جان
یزیدت می‌کند سردار لشگر عمو جان عمو جان
اگر سردار شدی ای بی‌قرینه عمو جان عمو جان
محبت کن عمو تو بر سکینه عمو جان عمو جان
عباس:
بیا پیش ای برادرزاده من عمو جان عمو جان
بیا پیش ای دل از کف داده من عمو جان عمو جان
چرا از هر دو دیده اشک باری عمو جان عمو جان
بمیرم مگر عمو نداری عمو جان عمو جان
سکینه:
ایا عمو توئی سردار لشگر عمو جان عمو جان
چه خواهی کرد اسیری‌های زینب عمو جان عمو جان
اگر شمرم زند سیلی به رخسار عمو جان عمو جان
تو عموی منی البته مگذار عمو جان عمو جان
عباس:
ز بعد من عمو جان خوار گردی عمو جان عمو جان
اسیر کوچه و بازار گردی عمو جان عمو جان
یکی بر گریه‌های تو بخندد عمو جان عمو جان
یکی با ریسمان دستت ببندد عمو جان عمو جان
برو نزد حسین آن خسروناس عمو جان عمو جان
بگو عرضت رسانده عمم عباس عمو جان عمو جان
چرا اخراج کردی نوکرت را عمو جان عمو جان
کنم پاک از مژه خاک درت را عمو جان عمو جان
سکینه:
پدر دستم بدامانت امانست باباجان
عموجانم سوی مکه روانست باباجان
به جان اکبر و هم جان اصغر باباجان
تو عموی عزیزم را بیاور باباجان باباجان
امام حسین:
بیا عزیز برادر تصدق جانت
فدای غیرت و مردانگی و احسانت
ز رفتن تو سوی جنگ من هراسانم
نشین به دور تو گردند جمله طفلانم
عباس:
عزیز فاطمه اندوه دیدنم تا کی
ز دختر تو خجالت کشیدنم تا کی
بده اجازه به من ای یگانه دوران
که شاید آب رسانم برای تشنه لبان
امام حسین:
زینب جان
کفن بیار بپوشم به قامت عباس
بگو تو درد دلت را به سرورم عباس
زینب:
یک آرزو به دلم ماند تا صف محشر
رویم سوی وطن نزد قبر پیغمبر
فتاد وقت ملاقات در صف محشر
دهید رخصتی از راه لطف بر خواهر
الهی آنکه فلک بی‌برادرم نکند
به دشت کرببلا تیره معجزم نکند
عباس:
فزودی جان خواهر داغ جانم
غم آتش زد به مغز استخوانم
اگر رفتی وطن‌ای نازنینم
بگو با مادر پیر حزینم
فدایی حسین گردیده عباس
شده صد پاره از شمشیر الماس
من بی‌کس عزاداری ندارم
میان کشته‌گان من خوار و زارم
توقع دارم ای خواهر ز یاری
کنیزی را سر نعشم گذاری
به جای مادر من سازد افغان
نگردند دشمنانم شاد و خندان
نباشد بیش از این دیگر مجالم
حلالم کن حلالم کن حلالم
زینب:
قسم به تربت پر نور مادر و پدرم
تفاوتی نکند از حسین و تو به برم
مکن خیال که من خواهر عزیر توام
قسم به حق خدا کمترین کنیز توام

+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و یکم بهمن ۱۳۹۹ساعت 13:57  توسط حسین مرادزاده عزیزآبادی  | 
مسولیتها...
ما را در سایت مسولیتها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tazyehbam بازدید : 106 تاريخ : دوشنبه 16 فروردين 1400 ساعت: 20:46